برای خواندن بخش اول بر روی متن کلیک کنید.
برای خواندن بخش دوم بر روی متن کلیک کنید.
موادّ نوشته
اشاره
در دو شماره قبل درباره ضرورت حضور هر چه بیشتر حوزویان در عرصه نویسندگى سخن گفتیم و به بررسى جایگاه فنّ نوشتن و هنر نویسندگى در تبلیغ نوشتارى پرداختیم. اکنون زمان آن است که بحث موادّ نوشته و روش استفاده از آنها را مطرح کنیم.
* * *
براى تولید یک محصول مرغوب، استفاده از موادّ اولیه مرغوب، یک اصل بدیهى و غیر قابل انکار است که هر تولیدکنندهاى از آن آگاهى دارد. تولید یک محصول خوب در کارگاه نویسندگى نیز، نیازمند به کارگرفتن موادّ خوب و مرغوب و چینش و ترکیب مناسب آنهاست. این مواد عبارتاند از: واژهها و جملههایى که نویسنده انتخاب مىکند و مىسازد. علاوه بر این، مىتوان از آیات، روایات، شعر، حکایتهاى کوتاه، کلمات قصار، کنایه و مَثَل نیز استفاده کرد و با کاربرد بجاى آنها بر غناى لفظى و معنوىاش افزود.
در هنگام استفاده از این مواد، دو نکته مهم را باید مورد توجّه قرار داد:
1. عبارت مورد نظر، با متن تناسب کامل داشته باشد و در آن بنشیند. هرگز نباید این مواد مانند وصلهاى ناجور و ناهمرنگ بر متن تحمیل شوند و یکدستى آن را به هم بزنند. براى هر نوشتهاى بنابر اقتضاى فضاى آن باید عبارتهاى متناسب برگزید و آنها را هنرمندانه لابهلاى واژهها و جملههاى متن چید.
2. بهتر است دنبال جملههاى تازه باشیم و سعى کنیم از کلیشهها و تکرارهاى کسالتآور دور شویم. قطعاً در ادبیات غنى فارسى و جملات ارزشمندى که در فرهنگ ما وجود دارد، آنقدر ابیات و عبارات زیبا و پرمعنى وجود دارد که مجبور نباشیم آنها را این همه تکرار کنیم.
اکنون به کار گرفتن مناسب هر کدام از این مواد را در مثالهایى بررسى مى کنیم:
1. واژه: واژهها و کلمات، کوچکترین اجزاى تشکیلدهنده و سازنده یک نوشتهاند که اهمّیت بسیارى دارند و باید با دقّت و وسواس تمام «انتخاب» شوند.
باید دقّت کنیم که حتّى کلمات مترادف هم عیناً و دقیقاً به یک معنا و در یک جایگاه نیستند. هر کلمهاى با توجه به بار معنایى خاصّ خود، با یک نوع متن، همخوانى دارد. مثلاً «انداختن» براى نوشتههاى ساده و محاورهاى و «افکندن» براى آثار ادبى مناسب است.
2. جمله: پس از اینکه واژهها با دقّت تمام گزینش شدند، باید درباره چگونگى تنظیم و ترکیبشان تصمیم گرفت و جملههاى پخته و خوشآهنگ و روان ساخت. مثلاً از میان این دو چینش، ترکیب اوّل را برگزینید که هم خوشآهنگتر است و هم توجّه خواننده را بهگونهاى ویژه به معناى عبارت جلب مىکند.
- بسازید خود را با این ابزار و پُر کنید کولهبار خود را از این آذوقههاى حیاتى (1)
- خود را با این ابزار بسازید و کولهبار خود را از این آذوقههاى حیاتى پر کنید.
3. آیات و روایات: قطعاً غنىترین منبع الهام نویسنده مسلمان و پرمحتواترین مطلبى که مىتواند به مخاطب عرضه کند، آیات و روایات است. به خصوص اگر بتواند از قالبهاى کلیشهاى بگریزد و آیات و روایات را با متن نوشته خود در هم آمیزد، مانند:
- «شهیدان از نژاد نورجویان پروانه صفتى بودند که بال و پر زدن در روشناى سپیدهدم عروج و شمیم دلانگیز بهشت رضوان «عِنْدَ رَبِّهِمْ یرزَقُون»شان کرد و بر سریر «عَلَى الاَرائِکِ ینْظُرُون»شان نشاند. هر چند هنوز پروانههاى بسیارى «وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِر»اند! «یا لَیتَنا کُنَّا مَعَکُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.» (2)
- «امّا دهر [مأموریت دارد] هیچ کس را ناآزموده رها نکند؛ صبورانه در کمین مىنشیند تا تو را به دام امتحان درآورد و کارت را یکسره کند که: «اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصاد.» (3)
- فرازى از کتاب «از همدلى تا همراهى» را ببینیم که نویسنده با استفاده بجا از روایت، به زیبایى بر قدرت اقناع نوشته خود افزوده است:
«شاید بعضیها خدا را نشناسند یا ایمانشان چنان سست و کمرنگ باشد که براى علم و آگاهى خدا از اعمالشان حسابى باز نکنند؛ امّا از مردم شرم مىکنند. براى آبروى خود هم که شده، مسائلى را رعایت مىکنند. امّا اگر پاى دیگران در میان نباشد، به وقیحانهترین کارها هم تن در مىدهند و حیا هم نمىکنند.
سؤال این است که آیا آنان خود را هم از یاد بردهاند؟ چرا از خویشتن شرم نمىکنند؟ مگر خود را آدم نمىدانند؟
چه سخن زیبا و روانکاوانهاى دارد امیرالمؤمنینعلیهالسلام که مىفرماید: کسى که از مردم شرم کند ولى از خودش خجالت نکشد، معلوم است که خودش نزد خودش ارزش و اعتبارى ندارد! (4) »
4. شعر: شعر به دلیل وزن و آهنگى که دارد و این که معمولاً با عنصر خیال و آرایشهاى لفظى و معنوى همراه است، دلنشین است. براى استفاده از شعر، مىتوان به جاى نقل عین بیت، با استفاده از کلمات و مفاهیم آن، ذهن خواننده را متوجّه آن بیت نمود. مثلاً مىتوانیم بگوییم: «بیایید دست در دست هم بر سقف فلک گل برافشانیم و براى آینده سرزمینمان طرحى نو در اندازیم.»
گاهى آوردن یک شعر بجا و متناسب، تأثیر شگرفى بر متن مىگذارد و کار چندین صفحه سخن را انجام مىدهد. به این مثال توجه کنید:
- سادگى و خامى است که کسى خود را در معرض دید و تماشاى نگاههاى مسموم و چشمهاى ناپاک قرار دهد و به دلبرى و جلوهگرى بپردازد و خیال کند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمىاندازد و از زهر نگاهها و نیش پشههاى شهوت در امان مىماند.
هر شاخه که از باغ برون آرد سر در میوه آن طمع کند راهگذر! (5)
5. حکایات: در گنجینه گرانبهاى ادب فارسى، حکایات زیبا و حکیمانهاى وجود دارند که چه بسیار یارىگر نویسندگان مىشوند در بیان مطلب. حکایت را مىتوان به عنوان مطلع، مقطع، یا بخشى از متنِ نوشته آورد و از زیباییهاى داستانى و محتوایى آن بهره برد.
- در زمان قدیم مردى که دو جوال شیشهبار الاغ خود کرده بود، مىخواست وارد شهرى شود. دروازهبان جلو آمد و با چماقى که در دست داشت ضربه محکمى به بار او زد. بعد ضربه دیگرى نواخت و پرسید: «چه دارى؟» جواب داد: «اگر یک چوب دیگر بزنى، هیچ!»
تحصیل دانشجویان ما هم [از بسیارىِ تعطیلات] حکم همان جوان شیشه را پیدا کرده که هر روز یک چوب به پیکرش خورده و دارد کار به جایى مىرسد که اگر یک چوب دیگر بخورد، باید گفت دیگر هیچ چیز بارش نخواهد بود! (6)
6. کلمات قصار: در گفتهها و نوشتههاى بزرگان ادبى، مذهبى، علمى، سیاسى و... گاه عبارات کوتاهى وجود دارند که لبریز از زیبایىاند و از عمق و غناى محتوایى خاصّى برخوردارند. مىتوان این عبارتهاى کوتاه و پرمحتوا را به زیبایى در متن خود نشاند.
- عشقهاى فردى و محبوبیتهاى شخصى (بهویژه از نوع پنهانىاش) آزمونى حسّاس و معبرى لغزنده و جادهاى خطرناک است که بدون چراغ ایمان و عصاى پروا و سپر خودسازى، انسان به راحتى مىلغزد و به عمق درّه پرتاب مىشود.
از حضرت امامرحمه الله نقل است که فرمود: خدا نکند قبل از اینکه انسان خودش را بسازد، دنیا به او روى آورد! (7)
7. مَثَل: مَثَلها عبارات کوتاهى هستند که نشان دهنده روحیات و افکار جامعه مىباشند. عباراتى که از عمق گذشته یک جامعه سرچشمه گرفتهاند و آنقدر زلال و روان بودهاند که متن تاریخ را پشت سر نهاده و به روزگار ما رسیدهاند. یک مثل کوتاه مىتواند گسترهاى از معانى را انتقال دهد.
- آیا باید سرهاى پرغرور به سنگ شکست بخورد تا تنبّه و بیدارى حاصل شود؟ کاش آنچه را پیران در خشت خام مىبینند، جوانها در آینه بتوانند دید! (8)
- تنها تو نیستى که دوست دارى حرفها را در آینه عمل تماشا کنى و تنها تو نیستى که از رفتار، بیش از گفتار تأثیر مىپذیرى. اینکه از قدیم گفتهاند «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» حرف درستى است. گاهى نحوه عمل و رفتار کسى، سرسختترین آدمها را هم نرم مىکند. (9)
8. کنایه: کنایهها در زبان فارسى جایگاه خاصّى دارند. بسیارى از معانى را که با بیان عادّى نمىتوان گفت، یا گفتنشان لذّتبخش نیست، فقط با این زبان مىتوان بیان کرد. کنایه در واقع سخن گفتن غیر مستقیم است.
- بعضى از سیاستمداران که خود را گرگ باران دیده مىانگارند، باور نمىکنند که یک دست صدا ندارد و حالا که نانشان توى روغن است، از تمام اطرافیان که کلههایشان بوى قورمهسبزى مىدهد، حرف شنوى دارند. دل را به دریا زدهاند و مىتازند؛ امّا امان از لحظهاى که مىبینند هر چه رشته بودند، پنبه شده است! (10)
* * *
مىبینید که نویسنده، دنیایى از زیبایى فراروى خود دارد تا از میانشان، موادّ مناسب براى نوشته خود را برگزیند. مهم این است که بتواند از تمام ابزارهاى موجود و قابل تصوّر، براى غناى اثر خود استفاده کند و خلّاقیت و اندیشه پویا، مهمترین عوامل رسیدن به این توفیقاند.
پینوشـــــــــــــتها:
1) صمیمانه با جوانان وطنم، سید مهدى شجاعى، انتشارات تربیت، تهران، چ اوّل، 1376، ص 34.
2) از نویسنده.
3) فتح خون، سید مرتضى آوینى، نشر ساقى، تهران، چ دوم، 1381، ص 61.
4) از همدلى تا همراهى، جواد محدّثى، انتشارات کیهان، تهران، چ اوّل، 1376، ج 3، ص39.
5) همان، ص 115.
6) مجموعه آثار طنز ابو القاسم حالت، نشر گوتنبرگ، تهران، چ اوّل، 1376، ج 1، ص 136.
7) از همدلى تا همراهى، ج 3، ص 78.
8) همان، ص 90.
9) همان، ص 97.
10) از نویسنده.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.